امروز خبر کوتاه را همسر گرامی اش زهرا با صدایی که دیگر نای سابق را نداشت و می لرزید از پشت گوشی داد. استاد خمسه ای هم رفت. دیری نپایید از آن شب به یاد ماندنی که استاد خمسه ای، همسر و فرزندان برومندشان پس از یک اجرای بسیار جانانه و هنرنمایی ناب شان در دفتر یاوران سرزمین آریا نشان مهر ایرانشهر را برای یک عمر زنده نگه داشتن هنر خیمه شب بازی ایران دریافت کردند و این افتخار برای ما جاودانه شد که توانستیم به یاری هنر ایشان دمی به جهان دیگری - بسیار واقعی تر از این جهان - راه بیابیم. جهانِ لعبتکانِ فلک در بازیِ بی امان شان که یک یک به صندوق عدم باز می گردند و استاد و بابای پیر خیمه چه خوب می شناخت این بازی را و چه خوب بازی کرد آن را تا دم آخر، در این دنیایی که نمی توانست در آن به عیر از خیمه و عروسک هایش چیزی را راست و درست بیابد.
آخرین پیر خیمه چه خوب می دانست راز درون پرده را... حتی هنگامی که پرده بر می افتاد، فقط وی و خانواده گرامی اش بودند که جوانمردی شان تداوم داشت. با مرام و معرفت تمام با احوال پرسی های پیگیرانه، با عیادت های مهربانانه و قدرشناسی که در این روزهای این دنیا برای اهالی خارج از خیمه ناباورانه می نمود و می نماید.
پدر پیر مبارک رفت و عروسکان خیمه را برای همیشه داغدار کرد اما چراغ خیمه و خیمه شب بازی به دستان هنرمند همسر و فرزندان بزرگوارش روشن خواهد ماند و شعاغ مهرش به نسل های بعد نیز خواهد رسید.
اکنون باید چه بگوییم؟ روان اش شاد؟ کسی که تمام عمر مردم را شاد کرد و خود سرچشمه ی شادی بود به طور حتم روانی شاد خواهد داشت. راستی برای کسانی که در تعریف خیمه می گفتند: "خیمه یعنی شاد کردن دل مردم"؛ شادی روان گفتن ما چه سهمی دارد؟
برای خانواده تسلیت بفرستیم؟ کسانی که نه این که شعارشان این رباعی خیام بود بل که آن را روی صندوق لعبتکان شان نیز نوشته بودند و با آن زندگی می کردند:
ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز
درست است از دست دادن چنین پدر بی نظیر و هنرمندی همه مان را در احساساتی بیان نکردنی فرو برده است اما چنین خانواده ای آیا به تسلیت ما نیاز دارد؟
خانواده ای که در این چهل سال به فراموشی که نه به صندوق عدم وا نهاده شد و بساط عشق و شادی شان همانند دیگر جشن ها برچیده شد و شادمانی های شان نیز هم چون باقی مردمان این آب و خاک که روزگاری بس بلند پر مهر و پر شادی بود، حرام خوانده شد چندان مهجور شدند که حتی برای معرفی خیمه مجبور می شدیم الفبای آن را برای بسیاری از هموطنان متولد در این دوران افسردگی و داغ و ننگ بازبگوییم. چه سخت بود و هست از جهان سرشار از شور و زندگی و مهر و جوانمردی و راستی برای زنده ماندگان و بازماندگان جهان لبریز از دروغ، دشمنی نفرت و ناپاکی سخن گفتن. از مبارک، از پهلوان و پهلوانی از عشق های پاک... از آن روزها که حتی صدای عروسکان، نفیر اخلاق و دوستی بود. خانواده ای که همچنان دل مردم این دیار را شاد می کردند و خواهند کرد آیا با تسلای چون مایی نیاز دارند؟
زهرا جانانه از به خاک سپاری استاد در قطعه هنرمندان سر باز زده و فردا مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر استاد مرتضی خمسه ای از خانه شخصی تا گورستان شهریار برگزار می شود. این خبر را به دوستداران وی و هنر خیمه شب بازی اطلاع می دهیم تا با مشارکت خود دمی به یاد خیمه هستی و بازی خود بیفتند و از صندوق عدم غافل نمانند.
نشانی:
شهریار، چاده ی سعید آباد، روستای زرنان پایین، کوچه ی رز دو، پلاک هشت، ساعت ده صبح روز چهارشنبه 28 فروردین 98.